شما منتقل می شید به سایت بزرگترین رسانه فیلم موزیک سریال در ثانیه دیگه
بیا اینجا
بیا اینجا

منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید اين وبلاگ براي استفاده شما دوستان ساخته شده لطفا با نظرات خود ما را ياري كنيد
آرشيو
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
بهمن 1384
نويسندگان
بهمن
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 52270
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

هدیه ی کریسمس <-PostCategory->

هدیه ی کریسمس


با عجله وارد فروشگاه شدم. با ديدن آن همه جمعيت شوکه شدم. کريسمس نزديک بود و همه براي خريد آنجا آمده بودند. با عجله از بين شلوغي به طرف بخش اسباب بازيها رفتم. دنبال يک عروسک قشنگ براي نوه ي کوچکم مي گشتم. مي خواستم براي کريسمس، گرانترين عروسک فروشگاه را برايش بخرم. در حالي که برچسب قيمت عروسک ها را مي خواندم، پسربچه ي کوچکي را ديدم که حدود 5 سال داشت. پسر عروسک زيبايي را آرام در بغل گرفته بود و موهايش را نوازش مي کرد. در اين فکر بودم که اين عروسک را براي چه کسي مي خواهد، چون پسربچه ها اغلب به اسباب بازيهايی مثل ماشين و هواپيما علاقه مند هستند. پسر پيش خانمي رفت و گفت: عمه جان، مطمئني که پول ما براي خريد اين عروسک کم است؟
عمه اش (در حالي که خسته و بي حوصله بود) جواب داد: گفتم که، پولمان کم است.
سپس به پسربچه گفت که همان جا بماند تا برود و چند تا شمع بخرد و بر گردد. پسر عروسک را در آغوش گرفته بود و دلش نمي آمد، آن را بر گرداند. با دودلي پيش او رفتم و پرسيدم: پسرجان، اين عروسک را براي چه کسي مي خواهي؟
جواب داد: من و خواهرم چندبار اين جا آمده ايم. خواهرم اين عروسک را خيلي دوست داشت و هميشه آرزو مي کرد که شب کريسمس بابانوئل اين را برايش بياورد.
به او گفتم: خوب، شايد بابانوئل اين کار را بکند.
پسر گفت: نه، بابانوئل نمي تواند به جايي که خواهرم رفته، برود. من بايد عروسک را به مادرم بدهم تا برايش ببرد. از او پرسيدم که خواهرش کجاست؟ به من نگاهي کرد و با چشماني پر از اشک جواب داد: او پيش خدا رفته. پدر مي گويد که مامان هم مي خواهد پيش او برود تا تنها نباشد.
انگار قلبم از تپيدن ايستاد! پسر ادامه داد: من به پدرم گفتم از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه منتظر بماند. بعد عکس خودش را به من نشان داد و گفت: اين عکسم را هم به مامان مي دهم تا آنجا فراموشم نکنند، من مامان را خيلي دوست دارم و دوست ندارم از پیشم بره، ولي پدر مي گويد که خواهرم آنجا تنهاست و غصه مي خورد.
پسر سرش را پايين انداخت و دوباره موهاي عروسک را نوازش کرد. طوري که پسر متوجه نشود، دست به جيبم بردم و يک مشت اسکناس بيرون آوردم. از او پرسيدم: مي خواهي يک بار ديگر پولهايت را بشماريم، شايد کافي باشد؟
او با بي ميلي پول هايش را به من داد و گفت: فکر نکنم، چند بار عمه آنها را شمرد ولي هنوز خيلي کم است.
من شروع به شمردن پول هايش کردم. بعد به او گفتم: اين پول ها که خيلي زياد است، حتماً مي تواني عروسک را بخري!
پسر با شادي گفت: آه خدايا متشکرم که دعاي مرا شنيدي!
بعد رو به من کرد و گفت: من دلم مي خواست که براي مادرم هم يک گل رز سفيد بخرم، چون مامان گل رز خيلي دوست دارد، آيا با اين پول که خدا برايم فرستاده، مي توانم گل هم بخرم؟
اشک از چشممانم سرازير شد، بدون آن که به او نگاه کنم، گفتم: بله عزيزم، مي تواني هر چه قدر که دوست داري براي مادرت گل بخري.
چند دقيقه بعد عمه اش برگشت و من زود از پسر دور شدم و در شلوغي جمعيت خودم را پنهان کردم.
فکر آن پسر حتي يک لحظه از ذهنم دور نمي شد. ناگهان ياد خبري افتادم که هفته پيش در روزنامه خوانده بودم: «کاميوني با يک مادر و دختر تصادف کرد. دختر درجا کشته شده و حال مادر او هم بسيار وخيم است.»
فرداي آن روز به بيمارستان رفتم تا خبري به دست آورم. پرستار بخش، خبر ناگواري به من داد: زن جوان ديشب از دنيا رفت.
اصلاً نمي دانستم آيا اين حادثه به پسر مربوط مي شود يا نه. حس عجيبي داشتم، بي هيچي دليلي به کليسا رفتم. در مجلس ترحيم کليسا، تابوتي گذاشته بودند که رويش يک عروسک، يک شاخه گل رز سفيد و يک عکس بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در شنبه 30 بهمن 1389برچسب:داستان,داستانهای پندآموز,داستان هدیه ی کریسمس,ساعت 13:28 توسط بهمن |
مطالب پيشين
» این اطلاعات مستقیماً از طرف میکروسافت و نورتون منتشر شده است.(ويروس جديد )
» فال امروز سه شنبه 16 فروردین 90
» فال امروز 14 فروردین 90
» یوزرنیم پسورد نود32 امروز یکشنبه 14 فروردین 90
» اس ام اس روز پرستار – اس ام اس ولادت حضرت زینب 20 فروردین 90
» خنده دار ترین و مسخره ترین قوانین عمومی جهان
» سلامی دوباره
» اس ام اس های نودی 90
» جوك
» تیزهوشی مادرانه
» عكسهاي باحال
» تخته سنگ
» آپدیت نود 32 5/12/1389
» نماهاي فراماسوني
» مدل مو





موضوعات
پیام مدیر
کلیپ
عکس
فیلم
آهنگ پیشواز
داستانهای پند آموز
اس ام اس
نود32
ترفند
نرم افزار
متفرقه
پيوندها


jb20 کادو فروشی تک ستاره شوری سنج اب اکواریوم کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بیا اینجا و
 آدرس mario8344.LoxBlog.com
لینک نمایید سپس مشخصات نوشته .درصورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان
به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

داستانهای زیبا
هنوز برام عزیزی هنوز برام مهمی ....
بهترین ها رو از ما بخواهید
دست نوشته هاي عاشقانه
عکس و مدل لباس
شكلك و تصاوير متحرك
"پاتوق من....پاتوق تو"
بمب خنده
جيغ جيغو
هر کجا هستی باش آسمانت آبی
كمپك ناب ترين عكسهاي هنرمندان
روز ژوکر
کلبه تنهایی من...
بیا با هم بخندیم
شعر و متن تركي استامبولي با ترجمه فارسي
پرسپوليس الهه دلها
parto 94
فرزند خاك
موزيك و فيلم
بزرگترين پايگاه تفريحي
افزایش واقعی آمار سایت شما-رایگان
رایانه و اینترنت
مد وزیبایی
عصر جمعه ي پياده رو
جامعه مجازي ايرانيان
فروشگاهي با بيش از صد هزار محصول
دانلود هر چي مي خواي
افزایش بازدید
كوثر رايانه (فروش كامپيوتر)
دانلودستان + ساخت بنر رايگان
رونا
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com